0

چطور در شطرنج حریف تان به شما کمک خواهد کرد؟

سیگبرت تاراش یکی از بهترین بازیکنان زمان خودش بود و قطعا سزاوار آن است که در لیست قوی ترین بازیکنان شطرنج که هرگز قهرمان جهان نشده اند، قرار بگیرد.

درست مثل روبن فاین، تاراش نویسنده پرتلاش شطرنج بود و حتی بخاطر کتاب های راهنمای شطرنج بی شمارش، او “معلم آلمان” خوانده می شدمن شرط می بندم که بسیاری از شما حکمرانی و تسلط معروف تاراش را در آخر بازی رخ شنیده اید که می گوید شما قرار است یک رخ را در پشت پیاده رونده قرار دهید، صرف نظر از اینکه پیاده برای حریف یا برای شما است.

همچنین، جمله جاودانه او ” یک اسب در کناره صفحه سخت است “. چیزی است که همه ما یاد می گیریمهمچنین یکی از گفته های او وجود دارد که به خوبی شناخته نشده و در عین حال بسیار مفید است. “

بابی فیشر حتی آن را در کتاب خود ” شصت بازی به یادماندنی من” نقل می کندفیشر در یادداشت های مربوط به بازی خود در مقابل استاد Kholmov، گفت:

همانطور که تاراش نوشت: “وقتی نمی دانید چه کاری باید انجام دهید و منتظرید تا از حریف خود ایده ای بگیرد – مطمئناً اشتباه است!”

در نمودار بالا مگنوس کارلسن در ۲۰ حرکت اخیر سعی کرده است در آخر بازی پیشرفت کند اما او نتوانست به چیزی دست پیدا کند زیرا رخ سفید در عرض آخر در موقعیت خوبی قرار گرفته و به مهره های سیاه حمله می کندهیچ راهی برای کارلسن وجود ندارد که این رخ مزاحم را براند. مگر اینکه حریفش به او کمک کند  به طور تعجب انگیزی Teimour Radjabov رخ فعالش را تعویض می کند.

 

حتی پس از تعویض رخ ها پوزیسیون هنوز جذاب است. کارلسن سعی می کند در ۱۵ حرکت پیشرفت کند اما دوباره همه تلاش هایش بی ثمر می شوند… تا اینکه سفید یک هدف در a4 ایجاد کرد که ۹ حرکت بعدی را از دست داد.

اشتباه نکنید، من سعی نمی کنم Radjabov را انتخاب کنم که یک استاد نخبه است. در حقیقت، فکر نمی کنم هیچ بازیکنی در موقعیتی مانند این در برابر فشار کارلسن بتواند مقاومت کند.

خودتان قضاوت کنید.

این برای سیاه آسان نبود که در پوزیسیون بعد از ۳۷…Re6 پیشروی کند. اما ویشی آناند تصمیم گرفت تنها پیاده مرکزی E4 خودش را تسلیم کند.

 

حرکت ۳۱…h5 ؟ دشوار و غیر قابل توضیح است. چرا سیاه باعث می شود ضعف دیگری برای خودش ایجاد كند؟

استاد Rowson دستش را روی سرش می کشد. هر بازیکن شطرنجی می داند چقدر سخت است که نتوانی کاری انجام دهی.

این تجربه شخصی من استپس از یک بازی طولانی و پیچیده در برابر استاد Yurtaev، به قلعه‌ای دست یافتم که قابل شکستن نبود؛

پیاده f7 شاه من را در برابر هرگونه خطری می پوشاند و تنها کاری که باید انجام میدادم این بود که “کاری نکن“! حتی اگر حریف من مهره های خود را به طور جدی فعال میکرد ، تنها کاری که باید انجام می دادم محافظت از پیاده f7 من بود.

من واقعاً در بازی چه کردم؟ من شاه را “فعال کردم” ، پیاده رو به جلو هل دادم که انگار می خواستم برنده بازی باشم و بدبختانه از دست دادم! توضیح در مورد اینکه چرا من این کار را می کردم دشوار است؛ با توجه به اینکه در گذشته ما کنترل روی زمان نداشتیم. به طوری که من یک ساعت کامل را برای ۱۶ حرکت می گرفتم. اما بعدا با کنترل زمان به ۴۰ حرکت رسیدم. البته حتی بعد از اینکه پیاده را حرکت دادم، هنوز بازی مساوی بود، اما دیگر یک قلعه شکست ناپذیر نبود.

 

 

 

تهیه و تنظیم: باشگاه شطرنج ایران

مدرسه شطرنج مشهد

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به کمک احتیاج دارید؟ با ما چت کنید